نگماریوم



از فکر اینکه بیایم اینجا در موردش بنویسم خنده ام گرفت و همان خنده باعث شد که بیایم و بنویسم! 

اولین بار دور میدان دانشگاه بهم سلام کرده بود. چند وقت بعد تلگرام پیام داد و من در دو سوم پیام ها در حال مسخره بازی و تیکه انداختن و اینها بودم. حالا زمان میبرد تا عادت کنم با پشت دست نزنم توی دهان پیشنهاد دهنده ها! چه قدر هم این کار زشت و دور از شخصیت است. حالا از نقد من بگذریم، حقیقتا نحوه پیام دادن خودش هم برمیتابید! 

جلسات بعدی به این گذشت که شنبه ها جفتمان خوش لباس باشیم و من عین چی درس خواندم چون استاد هر جلسه میپرسد و وا اسفا! ضایع شدن جلوی کیسی که ارزوی موفقیت درسی ات را هم کرده!؟! سوسک شویم ولی ضایع نه! 

اتفاقا جلسه پیش استاد از جفتمان هم پرسید! اول از او. صدایش میلرزید ولی مسلط بود. طبق معمول_ به یازده درصد شارژ ته گوشی اش نگاه میکند_ تلفن من شارژ نداشت و داشتم جزوه ها را میدادم دست محدثه تا بروم پریز پیدا کنم. یکهو استاد گفت شما! پدیده کال رو توضیح بده! کال را توضیح دادم. ولی کلمه ی "غربالی" در سوراخ های غربالی یادم نمی امد! حتی با این تپق عزیز که به لبخند استاد گذشت، به نسبت او صدایم رسا تر و توضیحم اسودگی بیشتری داشت. 

خلاصه. همین زرت و پرت ها! دردسرتان ندهم. از همان قصه هایی که یکهو سر کلاس سرم را میچرخانم و میبینم داشته نگاهم میکرده. پروفایلش عکس ندارد و من نتوانسته ام دقیق نگاهش کنم خنده ام از اینجاست که دیروز جلوی سلف داشت با تلفن همراهش حرف میزد. پلیور طوسی پوشیده بود و نیم رخش به سمت ما بود. ناگاهان! من گفتم: محدثه! این چه قدر شیکم داره!! و بله! ارمان های امام!!! خداوندا؟ پسرهای ورزشکار کتاب خوانت را زیر کدام گنجه قایم کرده ای خب؟!:| حالا ذهنم درگیر شده که فردا روز که پیام داد، چطور برایش شرح دهم ما را با غیر ورزشکار، کار نیست؟!


+ما ادرسمون رو ندادیم این ور اون ور که کامنت گل شعری نگیریم. لطفا گل شعر ها را برای خودتان نگه دارید! 


تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رسانه ی آموزشی مکتب تی وی دکتر شهرام اسعدی متخصص ایمپلنت دندان فروشگاه لوازم جانبی کالانه راهنمای جامع ثبت و خرید دامنه و دامین (کام و ir) روز نوشته های یک دانشجو کمپرسور اسکروسازان ماهور کفش و کتانی های دخترانه تیونینگ خودرو پارس آپشن طــهران فــیلاتلیـک